- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
به مناسبت شهادت سردار رشید اسلام سپهبد شهید قاسم سلیمانی
مسیـر رودِ خـروشان به دامن دریـاست به خون خویش طپیدن سرورِ این دنیاست بـدون دسـت؛ عـلـمـدار؛ دیـدنـیتـر شـد لباسِ سرخِ شـهـادت به قـامتت زیباست به روی دوش شهـیدان تنت شب جـمعه کنارِ عـلقمه مهـمانِ حضرت زهـراست ز فـاو تا به حـلب؛ زینـبـیه تا به عـراق حضورِ سبـز تو شانه به شانهٔ شهداست سـلام بـر تنِ پـاکِ تـو و «ابـومـهـدی» که عـاشـقانه در آغـوشِ سیدالشـهـداست کسی که در پی الـگـو برای ایثـار است حیات تا به شهـادت نتـیجهاش اینجاست زمـان زنـدگـیات فـاتحـانـه جـنـگـیـدی شهـادت تو سـرآغـاز مرگ آمریکـاست تقاص خون تو را صهـیونیسم پس بدهد به گور میبرد این آرزو«علی تنهاست» نوشـتـه روی عَـلـَم «قـاسم سـلـیـمانی» به روی شـانهٔ او پـرچـم عـلی بـالاسـت ز کـربـلای چهـار و شلـمـچه جا مانـدی ولی قـرار تو با دوسـتان تو؛ دی ماست کسی که فـاطـمـیه جـام وصل مینـوشد میانِ شعله اگر دست و پا زند؛ گویاست مـیانِ آن در و دیـوار مـادرِ مـا سـوخت میانِ آن در و دیـوار محـشری برپاست به پیـش چـشـم عـلی میزدنـد زهـرا را یگانه عصمت کبری به زیر دست و پاست اگر که چـادر مـادر به کوچه خاکی شد ظهور فاطمیه در غـروب عـاشوراست
: امتیاز
|
به مناسبت شهادت سردار رشید اسلام سپهبد شهید قاسم سلیمانی
فـنا فـیالله شـد امـا بـقـا دارد سـلـیـمـانی مقام قـدس در قُـرب خـدا دارد سلیـمانی شهید فی سبـیل الله، عزیز جان روح الله بلی در قلب حـزب الله جا دارد سلیمانی ز جان باید سلامش کرد اطاعت از امامش کرد مرام عـاشـقی چون اولیـا دارد سلیـمانی به رضوان کرد کاشانه به دنیا بود بیگانه که مـیـثـاق وفـا بـا آشـنـا دارد سلـیـمانی بحق تسلیم مولا بود بلی سردار دلها بود ارادت بر علی الـمرتضی دارد سلیمانی همای رحمت ایزد به اوج آسمان پر زد خوش آوازه چو پرواز هما دارد سلیمانی بُوَد آن کشتۀ توحید همیشه زنده و جاوید به گوش جان سرود دلربا دارد سلیمانی سپاه قدس را فرمـانده لایق، بـلی عاشق نشـان با شـکـوه مرحـبـا دارد سـلـیـمانی عراق وشام از او ایمن نشد تسلیم اهریمن پـیـام نـور بـر اهـل وفـا دارد سـلـیـمانی برادر استـقامت پیـشـۀ مـردان حق باشد که ثابت کرد شور کـربلا دارد سلیمانی
: امتیاز
|
به مناسبت شهادت سردار رشید اسلام سپهبد شهید قاسم سلیمانی
هان، میشناسیدش؟ زیاران خراسانیست از نسل سلمان است اگر نامش سلیمانیست در وقت مـیدان، او: اشداءُ عـلی الکـفـار با دوستان، تفسیری از آیات رحمانیست
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلاماللهعلیها
کـوثـر قـرآن بکـف ساغـر گرفت گـوئـیـا قدر است قـرآن سرگرفت زیـنـت دامـان پـاک حـیــدر اسـت بر عـلی و فاطمه این دخـتر است
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلاماللهعلیها
روی دست عاشقی هرگز ندیـدم منصبی هر کسی عاشق نشد اصلا ندارد مذهبی آسمان عشق میارزد به هر هفت آسمان تا درخشان است در آن مثل زینب کوکبی بانی سینهزنی و روضه و دم زینب است نور میبارَد خدا کوثر به کوثر داده است بر تمام آفـریـنـش شور دیگـر داده است چشم ثـارالله روشن، آمـده هم سنـگـرش کس ندیده مثـل زینب پـای تا سر فاطمه بعد زهرا هم به خانه داشت حیدر، فاطمه خَلفا و خُلقا همه گـفتند زهرا منظر است عالمی محـو کـمال بیبـدیـل زینب است عقل مینازد به خود وقتی عقیله زینب است در مناجات سحر خوبان صدایش میکنند
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلاماللهعلیها
قـمری باز رسید و به دلـم نـور افتاد ناخـودآگاه مسـیـرم به رهِ طـور افتاد گفت بنْویس که آن روح عبادات آمد دست بردم به قـلم قـافـیهام نام گرفت نام زینب به لبم خورد و لبم جام گرفت از قدومش به دلـم شـوق مناجات آمد عرض تبریک که یا فاطمه دختر زادی دختری با جَنَم و هـیبت حـیدر زادی دخـتـر شـیـر خـدا قـبـلۀ حاجـات آمد گفت در حالت بیداری و در خواب حسین جان نثار توأم ای حضرت ارباب حسین تبرِ بت شکـن کـوفـه و شـامـات آمد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلاماللهعلیها
تا باب فـیـض، رو به دلـم باز میشود شعرم به شـوق مـدح تو آغاز میشود تا با توأم به مردم دنیا چه حاجت است خاتون مشـرقـین سـلام عرض میکنم ای عینِ نور عین سلام عرض میکنم این جمله، حرف قلبی هرچه برادر است چشم و چراغ عترت طاها خوش آمدی آئـیـنـهدارِ هـیـبـت مـولا خـوش آمـدی آنسان که شرح عاشقی تو شنیدنیست چون در قفای عشق خودت با سر آمدی بر هر چه عاشق است در عالم ( سرآمدی ) درد از دل رسول به سرعت عبور کرد در تو صفـات ذات خُـدا جلـوهگـر شده در خاک با تو مهر و وفا جلوهگر شده تـو آمـدی که زخـم مـدیـنـه رفـو شـود از شان تو خُداست که سر در میآورد سلطـان انبـیـاست که سـر در میآورد چون در خُـور مقـام تو جز این نداشته بـا دیـده، دیـدن تـو مُـیّـسـر نـمـیشـود نـوری و خـاطـر تـو مُـکـدّر نمیشـود با احـتـساب اینـکـه تـویی زیـنت عـلی اسـتاد تـو خـداست، خُـدایی عـلـیـمهای صـدّیـقـه و مُـطـهّـرهای و فـهــیـمـهای از بس که مثل شیـرخدایی تو شیـرزن کـوریِ چــشـم جُـمـلـگـیِ بـد نـهـادهــا هـیـچ انـد در بـرابــرت، ابـن زیــادهـا گفتند شام و کـوفـه تو را بینـقـاب دید داغی که پـیـر کرد تو را درد شام بود با اینکه دورتـان هـمه جـا ازدحـام بود با بـودن تـو شعـبـهای از کـربـلا شـده اندازۀ تو هـیـچ کـسی غـم نـدیـده است داغی که دیدهای تو مُحـرّم ندیـده است جز حمد کردگار دمی بر لب تو نیست در قـتـلگاه پـیـر شـدی خـاک بر سـرم از جان خویش سیر شدی خاک بر سرم خاکم به سر که هـمسـفـر اشـقـیـا شدی شد مثـل مـادر تـو نصیب تو سـوخـتن بستند هر دو دست تو را چون ابوالحسن «چون چاره نیست میروم و میگذارمت»
: امتیاز
|
مدح حضرت زینب سلاماللهعلیها
همچون امیرالمؤمنان با حملههای بیامان گر تاخت بر دین فتنهای زینب عنان گیرد از آن بیذوالفقار است این علی بیحربه اما این علی میدان به جولانش شود چون برگریزان در خزان هم هست زن هم صف شکن هم شیرزن هم بت شکن باید بگویم در نهان آتش فشان است این دهان سرخورده شد سردارشان زد آتشی بر کارشان تحقیر شد فرزند مرجانه از آن تیغ زبان در کاخ دشمن شیر شد هر نطق او شمشیر شد با خطـبههایش چـهـرهٔ آل امیه شد عیان
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلاماللهعلیها
نوری تلألو کرد و دنیا را بهم ریخت شوری رسید و حنجرِ ما را بهم ریخت از خـانـۀ زهـرا و حـیـدر؛ آیـه سر زد چون مصحفی شد کلّ معنا را بهم ریخت آرامـشش در دامن نورِ دو عـین است آمد کـه تـا پـشـت و پـناهِ عـشـق گردد آمد که تا مـست از نـگـاهِ عـشق گردد این زینب است پیغمبری از جنسِ حیدر پـیـغــمـبـری اسـلام حـاویِ پـیام است بر مـردمِ دنـیـا پـیامـش بـا سـلام است شـکـرِ خـدا کـه نــوکــرِ این آسـتــانـم عاجـز شـده گـفـتـار ما ادراکَ زیـنب بــالاتـر از پــنـدار مـا ادراکَ زیـنـب اللّه اکــبـر از مــقـامِ بــانـویِ عــشــق ما گـریه کُـنها را بـپـایِ او نوشـتـنـد ما سـیـنـهزنها را بـرایِ او نـوشـتـنـد عاجز شدیم از او به قـدرِ فهـمِ ناقـص
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلاماللهعلیها
یادت دوباره کرد، بر این ذهن من خطور مثل هـمـیشه گوشه چـشـمم شده نمـور وا کردهام دهـان به ثـنـا و شکـوهـتـان جاری شده به روی لبم واژههـای نـور باید برای عرض ارادت به محـضرت از کردگارتان طلبـم رخصت حـضور آغاز میکـنـم سـخـنم را به نـام عـشـق بیبی سلام و عرض ادب، زینبِ صبور تو آمدی و شد همه دلهـا پُـر از شعـف بیت علی و فاطمه هم غرقِ در سرور تو آمدی و حُسنِ حسن، حُسنِ مطلعـت شد نیمه حسین در این خانه جفت و جور ای اسوه حجاب و حـیا، عـفّـت و وقار ای جانشین فاطـمه چـشمِ بد از تو دور ای کـوه صبر، کعـبه غـم، زینتِ عـلی مـانـنـدِ مـادرت شـدهای مـایــۀ غــرور من محو این حماسه و این عشق میشوم وقـتی که زنـدگیِ تو را میکـنم مـرور در کـربـلا مـقـامِ رفـیعـت گـرفـت اوج باید نکـرد سـاده از این مـرحله عـبور بودی مطیعِ محض حسین و مطیعِ یار تسلـیمِ امر و نهـیِ ولی در هـمه امـور نقشِ تو روز واقعه شرحش حکایتی است صدها رساله گردد و صد جزوه قطور امـا بـه شـام مـرتـبـهات فـرق مـیکـنـد حیدر نمـود در همۀ صحـنهها ظـهـور دیدند دشـمنان که چـگـونه سـپـر شـدی با جـان خـود برای هـمه زینبِ غـیـور دیـدند که چگـونه عـقـیله خـروش کرد غرید و داشت خطبۀ او اقـتدار و شور آن خطبهها اساسِ حکومت ز ریشه کند گردیده بود محشر و گویی دمید صور این دخترِ علیست که با این صلابتـش ویران نمود با نفَـسش کاخِ ظلم و زور طاغوت شد مچاله و بیـچـاره شد یـزید گردیده بود خار و در افـتاد مثـل مـور امّیدِ دشـمـنان به شـکـستِ عـقـیـله بود بُردند عـاقـبت هـمه این آرزو به گـور حالا هـنوز پـرچم زینب به قـلههـاست چـشمِ تـمـامِ حـرمـلـههای زمـانـه کـور
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلاماللهعلیها
به به برای مرتضی جان آمده جان آمده از دامن زهـرا یکی مهر درخشان آمده جبریل آورده زمین نامش زسوی کردگار جن وملک بهر تـماشایـش فـراوان آمده غرق شعف باشد حسن، خندان شده روی حسین از بهر آنها خواهری چون روح و ریحان آمده
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلاماللهعلیها
زینبِ کبری شدی تا عـشق را معنا کنی کربلا را تا ابـد با اشـکِ خود احـیا کنی سوختی چون شمع در پای ولایت تا فقط بیرقِ سرخِ حسین را در زمین بر پا کنی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زینب سلاماللهعلیها
به نام آنکه خـدا با رخـش نـمایـان شد به نام آنکه ز نامش دلـم پـریشـان شد براى عرض ارادت سرى خـم آورده
: امتیاز
|
زبانحال حضرت معصومه سلاماللهعلیها
غریبانه به قم جان میسپارم کنار خود یکی محـرم نـدارم دلـم تـنگ است بهر دیدن تو رضا جـانم بیا یـکـدم کـنـارم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت معصومه سلاماللهعلیها
الـسـلام ای افـتـخـارِ شـهـرِ قـم السلام ای نور و رحمت بهرِ قم الـسـلام ای زائـرت افـلاكــيـان شهرِ قم دريا، تو گوهر در ميان السلام ای بارگاهت شهـر خون از ازل شهـرِ عـبادِ الصالحـون الـسـلام ای معـنیِ حق الیـقـیـن در قـضا تسـلـیمِ رب العالـمـین الـســلام ای مــريـمِ آلِ رســول نـام تـو هـمـنـام بـا نـامِ بــتــول الـسـلام ای از تـبــارِ فــاطـمـه وارثِ صـبـر و قـرارِ فـاطـمـه الـسـلام ای نـورِ پاکِ مـنـجـلی حضرت معصومه یا بنت علی السلام ای نجلِ حـیـدر، فاطـمه دخترِ موسی بن جعـفر، فاطمه السلام ای آن که صاحب منصبی تو علی موسی الرضا را زینبی الـسلام ای شـاهِ تنـهـا را طبیب الـسلام ای خواهـرِ شاهِ غـریب الـسـلام ای قـبـلـۀ هـر حـاجـتی لشکـرِ عـشـق رضـا را رايـتی السلام ای که رضا بیمار توست عکس مولا در دو چشمِ زار توست السـلام ای بانـوی صاحب کرم از مـدیـنـه آمـدی قـم شـد حـرم السلام ای دستگیر خُـرد و پـیر آمـدم پـابـوسیات دسـتـم بگـیر
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت معصومه سلاماللهعلیها
ای گل موسی بن جعـفر فاطمه تـالـی زهـرای اطـهـر فـاطـمـه کعـبۀ قـلب همه معصومه جان رهـنورد فاطـمه معصومه جان ای گـل زهـرا سـراپا رحـمـتی اهل عـالـم را نـشان عـصـمـتی مرقـد پـاکـت حـریـم کـبریاست قـبـله گـاه و مـلجا اهـل ولاست شهر قم از نور تو زینت گرفت حوزههای عـلمیه عـزّت گرفت آن حریمت میدهد بوی بهشت زائـر تـو آمـده ســوی بـهـشـت از همه مشکـل گـشایی میکنی هـر دلی را تو ولایی میکـنـی فاطمه اُخت الرضا معصومهای همچو زینب عمهات مظلومهای در غـم هـجـر بـرادر سـوخـتی صبر را از عـمـهات آمـوخـتی آمـدی از بــهــر دیـــدار رضـا بـیـن ره گـردیـده بـیـمار رضـا آمـدی وارد به شـهـر قـم شـدی فـاطـمـه نـور دل مــردم شـدی شیعـیان در مقدمت گـل ریختند زیر پایت یاس وسنبل ریخـتـند در شب داغ شـما جـان بر لـبـم یـاد رنج و غـصـههـای زیـنـبم جای گـل آن شـامـیـان بـیحـیـا بر سر و رویش زدند سنگ جفا کوفه بود و زینب ونور دو عین پیش رویش رأس پُـر خـون حسین فـاطـمه جـان در پـنـاه تـو مـنـم مـسـتـمـنـد یـک نـگـاه تـو مـنـم من (رضـایـم) نـوکـر دربار تو گشتهام معصومه جان بـیدار تو
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت معصومه سلاماللهعلیها
میسوخت ز تب ذکر لبش مولا بود در صورت مـاه او رضا پـیدا بود دیدند که آخـرین نفـس در دسـتـش سوغاتی شهرِ حضرت زهـرا بود ********************* ما بیحرمِ تو خون دل میخوردیم این گـریه و ناله را کجا میبردیم؟ ای فاطمه! گر نبـود قـبرت در قـم در حـسرت قـبرِ مادرت میمردیم ********************* تو فـاطـمه حـامـیِ ولایت هـسـتـی تو زینبِ صبر و استـقامت هـستی هـم عـمّـۀ حـضـرتِ امـامـی بـانـو هم خواهـر و دخـترِ امامت هستی
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت معصومه سلاماللهعلیها
تـو کـیـسـتـی؟ آئــیـنـۀ دنـیـای دیـگـر معصومهای، جامانده در معنای دیگر بیخود "کـریمه" نام زیبایت نگـفـتـند مـعـنـا شدی انـگـار در دریـای دیگر عشق امام هشتمین با تو عجیب است خواندند تو را هم زینب کبرای دیگر دنـبال قـبـر حـضـرت صـدیـقـه بودم؛ دیدم تو هستی حضرت زهرای دیگر ای بانوی عـظـما؛ اغـیـثـیـنـی کریمه آئــیــنــۀ زهــرا؛ اغـیـثـیـنـی کـریـمه تـو بـیـن نـسـوان ولایی، بـیقـریـنـی ای دخـتر موسی ابن جعـفر بهـترینی این ملـک ما دارد شـرف با مرقـد تو راحت بـگـویم عـزت ایـران زمـیـنی یک جذبهای دارد زیارت در حریمت از بـسکه بـانـوی نجـابت، دلـنـشـیـنی دنیا اگـر فرضأ شـود انگـشـتر عـشق مابین این خـاتم تو تـنهـا یک نگـیـنی اخت الرضا، جان رضایت یک نگاهی بر حال و روز این گدایت یک نگاهی دسـتم به دامـانت بـرایـم یک دعا کن حاجات قلبم را خودت امشب روا کن در گـیر و دار زندگی گـم کرده راهم لطفی کن ای بانو گدایت را صدا کن با این سیهرویی تفـضل کن، رضا را از این گنه کار زمین خورده رضا کن ای دختر موسی ابن جعفر حاجـتم ده با طـرفـة العـیـنی دلـم را کـربـلا کن من کربلایی میشوم در روضههایت عـالـم فـدای هق هـقی از گـریـههایت در گوشهای تنهـای تنها جان سپردی باحجم سنگینی ز غـم ها جان سپردی در بین سـیـنه نامـهای را میفـشردی خیلی غـریـبانه در اینجا جان سپردی حرمت به تو کـردند بیبی، مردم قـم با این وجـود از داغ آقا جان سـپردی با گـریـههـای تو هـمه آتـش گـرفـتـند با یا رضـای تو هـمـه آتـش گـرفـتـند بیبی فدای عمهات که در محـن مُرد در گوشهای افتاد و دور از وطن مُرد میگفت زیر لب حسین جان خسته هستم با یاد گـودال بـلاها لـطـمـه زن مُـرد ما بـین دسـتـانش در آن آخـر نفـسها با نـالـههای یا حـسـین با پیـرهن مُرد ای وای از پیراهنی که پاره پاره ست از روضۀ زینب دل ما پر شراره ست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت معصومه سلاماللهعلیها
بار دیگر دل به مـاتم مبـتـلاست دل عزادار غـم اُخت الرضاست رحلت یک بانوی مظلـومه است عمّه سادات و هم معصومه است از مـدیـنه سـوی ایران شد روان بـهـر دیـدار امــام انـس و جــان شـــوق دیــدار بــرادر در دلــش بین ره بیـمـار و قـم شد مـنـزلش چون به قـم آمد صفـا اکـمـال شد وه چه زیـبا از وی استـقـبال شد شهر قم از مـقـدمش پُـر نور شد عـرصۀ دلهـا سـراسـر شـور شد آمدی و خاک ایـران جان گرفت عطر و بوی جنت و رضوان گرفت جـلـوۀ نـوری و مـا در سـایـهات کـوثـری و مـا همه هـمـسـایهات گرچه از هجران قد سروت خمید دیـدگـانت جـسـم بیسـر را نـدید بـنـت مــوسـی قــبــلــۀ اهـل ولا دل بـسـوزد بـر شـهــیـد کــربـلا خواهری در خیمهها مضطر شده نـخـل امـیـدش دگـر بـیسـر شده سوی مقـتل رفت خواهر باشتاب کرد با یک پیکـر بیسر خـطاب ای به خون خفته حسین من توئی یابن زهـرا نـور عـین من تـوئی خیمهها سوزان و طفلان بیقرار خواهـری تـنها و غـمها بیشمار درگهت یا فـاطـمه دارالـشفـاست دل گهی مهمان قم، گه کربلاست سـائـلانـت را نــسـازی نـا امـیـد خاک پـای زائرت هـستم (سعید)
: امتیاز
|
زبانحال حضرت معصومه سلاماللهعلیها
دیـده بر راهـم و با گـریه کـمی آرامم محتضر، خسته، از این بیکسی ایامم از همان کودکیام روزی من هجران شد چهارده سال هم از وصل پدر ناکـامم از تو یک نامه فقط مانده برایم چه کنم؟ شده تسکـین به هـمین نامه کمی آلامم چقَدَر خوب شد اینجا سر و کارم افتاد میهـمانِ قـم و این سلـسـلۀ خوش نامـم چشم نا پـاک نیـفـتاده سوی محـمل من فـکـر آوارگـی زیـنب و شـهـرِ شـامـم جز سلام، از همه یک بیادبی نشنیدم سـرِ بـازار نـداده ست کـسـی دشـنامـم داغـها دیـدم اگر بیکس و تـنهـا نشدم دست بسته سرِ هر کـوچه تماشا نشدم
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام
رفته ست با صد شاخه گل خیل گدا امشب اینجا نباش ای دل برو در سامرا امشب حاجاتِ خود را دستچین کن یک به یک بردار زانو بزن در محـضرش با اولـیا امشب شد صاحبِ دوّم حسن زهـرایِ مرضیّه سائـل بـیا! شد مـوسـمِ نان و نـوا امشب گفتیـم یابنَ الـهـادی الأمّـه؛ نـگـاهی کن با مرحمت بر حالِ ما درماندهها امشب ای خـوشـۀ انـگـورها بیتـابِ دسـتـانت ای حُسنِ نام آور! تویی مشکل گشا امشب ما را به لطفت یا امام عسکـری دریاب مسرورمان کن جانِ مهدی با دعا امشب صاحبزمان در جشن میلاد تو با لبخند یک مجـلس جانـانهای کـرده بـپا امشب با صد هزاران شوق حاضر کرده عیدی را در خیمهگاهش حضرت بابایِ ما امشب شالِ سفـیدش روی شانه میبـرَد دل را بر قامتش خوشتر نشسته این عبا امشب شـاعـر بـرایـش یـازده بـیـتِ کـم آورده تا شـاد بـاشی داده بـاشـد بـیریـا امـشب عـیدیِ ما دیـدارِ رویش باشد و ای کاش امضا بفرماید ظهـورش را خدا امشب!
: امتیاز
|